نام نویسنده: محمدمصطفی محمدیار (کارشناس ارشد در رشته حقوق خصوصی)

Writer’s name: Mohammad Mustafa Muhammadyar

تا امروز هر زمان که عبارت »عرف‏های ناپسند« گفته می‏شود، اذهان عوام به طرف عرف‏های می‏رود که حقوق زن را نشانه گرفته و مورد تهاجم قرار می‏دهند. به همین سان، حتا زمان که به کتاب‏ها دارای عنوان مشابه به »عرف‏های ناپسند« مراجعه شود، فقط عرف‏های مذکور را مورد مداقه قرار داده‏اند که من‏باب تمثیل می‏توان از »رساله آموزشی برای کاهش عرف و عنعنات ناپسند« یکی از نشریات »نهاد تحقیقاتی حقوق زنان و اطفال« منتشره ۱۳۹۸ نام برد.

ولی فراموش می‏کنیم که عرف‏های ناپسند اسم عام است که تحت خود، برعلاوه عرف‏های پایمال کننده حقوق زنان، ابعاد و زوایای دیگری را نیز دارد که هرگز قلم هیچ نویسنده‏ی و زبان هیچ سخنوری آن را بیان نکرده است، هر چند که این عرف‏های ناپسند و ناگفته نیز به گونه‏ی مستقیم یا غیر مستقیم و زود یا دیر آثار مخرب دارند و همه افراد جامعه را صرف‏نظر از جنس و سن ایشان تخریب می‏کنند.

ضرورت این نگارش در همین نکته است که، تا زمان که ناگفته‏ها گفته نشوند و مردم تکان داده نشوند و متوجه ساخته نشوند، جامعه اصلاح نمی‏شود. پس این وظیفه هر دانای است که نادان را بفهماند و تکلیف هر بینای است که دست نابینا را گرفته و وی را به راه راست هدایت بکند. این است که تکلیف امر به معروف و نهی از منکر که تکلیف بر عهده‏ی هر مسلمان است اجرا می‏شود.

یکی از عرف‏های ناپسند و نامعقول این است، زمان که شخص به خانه‏ی دیگری می‏رود، در وقت ترک آن جا، اگر صاحب خانه مهمان را برای نرفتن نگوید، بد معلوم می‏شود و اگر بگوید که باش و نرو، توانایی مالی جهت خدمت و غذای او را ندارد. در این صورت حرف این است که مهمان چرا صاحب خانه را درک نکند و وی را بد فکر بکند و اگر مهمان چنین فکر باطل نکرده است، میزبان چرا فکر بکند که وی بد معلوم می‏شود. دیگر این که چرا باید غذا ندادن را مساوی به بی‏عزتی کردن فکر بکنیم،‌ در حال که بی‏عزتی کردن در کنار نان دادن نیز امکان دارد و عزت کردن بدون نان دادن نیز امکان دارد. بدین معنا که نان دادن و عزت کردن دو مورد جدای از همدیگر استند و یکی آن‏ها الزاماً شامل دیگری آن نمی‏شود. دیگر این که طبق حدیث مبارک »لاضرر و لاضرار فی الاسلام«، در اسلام ضرر رساندن و ضرر پذیرفتن جواز ندارد. پس چرا کار را که از توانایی ما خارج است به زیان خود انجام می‏دهیم و خود را زیر بار قرض و بدهی گور می‏کنیم، در حال که در دین مبین اسلام تکلیف »ما لا یطلاق« یعنی تکلیف که فراتر از توانایی ما باشد، مردود است و این همان مورد است که خداوند تبارک تعالی نیز آن را در کلام مجید خود در آیت ۲۸۶ سوره بقره مورد تایید و تاکید قرار داده است و گفته است »لا یکلف الله نفساً الا وسعها« یعنی خداوند هیچ نفس را مکلف نمی‏گرداند مگر به اندازه توانایی وی. پس چرا ما خود را از پندارهای نادرست رهایی نمی‏بخشیم و همواره درین فکر استیم که دیگران چه فکر می‏کنند، به جای این که در فکر این باشیم که خداوند (ج) چه فکر می‏کند. یعنی بایست رضایت خالق مقدم بر رضایت مخلوق باشد. در حال که ما برعکس عمل می‏کنیم و رضایت مردم را بر رضایت پروردگار ارجح می‏دانیم، این جا است که نه دل مردم را به دست آورده می‏توانیم و نه دل الله (ج) را، و به جای نعمت، نکبت را به دست می‏آوریم. ما همواره فکاهی ملانصرالدین را یاد می‏کنیم فقط به خاطر که بخندیم، بدون این که از آن عبرت بگیریم، همان قصه‏ی که ملانصرالدین در صورت که بر مرکب خود سواد شد، یا در کنار او رفت و یا پسر خود را بر آن راکب ساخت، باز هم از حرف مردم در امان نماند.

ما باید پیش از انجام هر عمل پیرامون آن تعمق و تأمل بکنیم. این جا است که راه را از چاه تفکیک می‏توانیم و به همین دلیل است که اسلام نیز یک ساعت فکر کردن را در زمره‏ی عبادات شمرده و به آن بیشتر از هفتاد سال عبادت، ثواب و حسنه در نظر گرفته است.

از عرف‏های ناپسند دیگر این است که زمان کودک به دنیا می‏آید، برای او محفل »شب شش« گرفته می‏شود و دوستان و اقارب جهت صرف غذا دعوت می‏شوند. در صورت که این محفل برگذار نشود، گاهی شنیده می‏شود که برای چنین طفل به گونه طعنه آمیز، طفل »بی شب شش« می‏گویند.

زمان که دوستان و اقارب به دیدن این کودک می‏آیند، در قنداق وی باید پول هدیه بگذارند و در صورت که پول نگذارند، به گفته‏ی عوام این شخص در پیش خود کم می‏آید و یا خانواده‏ی کودک او را به نام شخص »گشنه« می‏شناسند که از چند افغانی پول خود تیر نبوده است.

عرف دیگر این که، زمان که یک کارمند جدیدالتقرر اولین معاش خود را می‏گیرد، همکاران و اقارب میل خوردن یک غذای قیمتی از پول وی را می‏کنند و کوچک‏ترین اندیشه‏ی درین مورد نمی‏کنند که ممکن آن کارمند جدید ضرورت‏ها، برنامه‏ها و یا بدهی‏های داشته باشد که باید با آن معاش خود بپردازد.

درد دیگر این که، زمان که شخص چیز می‏خرد، همه به جان او آستین بر می‏زنند و به نام شیرینی غذا می‏خواهند، بدون سنجش این که این گونه رویه و اذیت از دوست بعید است، بلکه به خُلق خصم قریب است.

هرگز کسی این را نمی‏بیند که آیا پول دارد تا مصرف بکند و یا ندارد. اگر پول دارد،‌ این پول را چگونه و به چه سختی‏ها به دست آورده است و پس در کدام راه مصرف بکند. آیا خودش این پول را به دست آورده است و یا پول است که سایر اعضای خانواده آن را به دست آورده کرده‏اند. اگر سایر اعضای خانواده این پول را در بدل کار، زحمت، عرق ریزی و تحمل مشقت به دست آورده‏اند، آیا ما حق اتلاف آن را داریم یا خیر؟ دین اسلام که به حق معنون به عنوان »کامل‏ترین دین‏ها« است و خداوند این حرف را در آیت ۳ سوره مائده به همه این پرسش‏ها پاسخ می‏دهد. طبق علم دین و علم حقوق، هیچ کس حق ندارد که مال دیگران را تلف بکند و این اتلاف برای شخص تلف کننده، ضمان و مسوولیت‏آور است که باید از عهده مسوولیت خویش برآمده و زیان وارده بر شخص متضرر را برآورده سازد. ولی در صورت که شخص مال خود را مصرف نابجا می‏کند قرآن وی را »اخوان الشیاطین« یعنی برادر شیطان‏ها خطاب کرده و در دین و حقوق سفیه گفته می‏شود. پس از این فهمیده می‏شود که هیچ کس حتا مال خود را نمی‏تواند به گونه‏ی نادرست مصرف بکند و سیرت علما و عرف عقلا نیز برخلاف آن است و این اعمال را مذموم می‏شمارند. لذا این اعمال ناشایسته مربوط به اشخاص بی‏علم و بی‏عقل است.

به همین سان زمان که در خانه‏ی شخص مسن را مریض می‏بینند، گاهی به دلیل محبت که با وی دارند، برای شفایابی وی دعا می‏کنند و گاهی نیز به دلیل عرف‏های ناپسند جامعه که مرده‏داری را خیلی هزینه بردار ساخته است، اعضای خانواده دعا می‏کنند تا شخص بیمار نمیرد تا ایشان در مراسم تعزیت داری جیب‏درد و بدهکار نشوند. با وجود که افغانستان تحت عنوان »قانون مراسم تعزیت‏داری با شماره مسلسل ۱۱۷۲، منتشره‏ی ۱۳۹۴« دارای قانون ویژه است، ولی هیچ قانون دارای مفیدیت نمی‏باشد تا زمان که دارای ضمانت اجرای مفید نباشد و در صورت که قانون دارای ضمانت اجرای مفید باشد ولی دولت اجرای آن را پی‏گیری و اجرا نکند به اصطلاح عام متن مندرج در آن فقط به سان »یک قصه مفت« بوده و هیچ به درد نمی‏خورد.

همین گونه ازدواج‏های که در کشور ما واقع می‏شوند، برخلاف اسلام و ارشادات آن، در راستای ترویج زنا موثر استند و بس. به همین دلیل به زبان عامیانه مصطلح است که: »دختر تا که مجرد است، شوی می‏خواهد، از لحظه‏ی که نامزد شد، همه چیز می‏خواهد«. این ازدواج‏های با مصارف هنگفت که دلیل پربها بودن آن گاهی از دختر و دخترخیل و سپس از طرف سایرین می‏باشد، الگوی بد به مجردان بی‏خرد قرار می‏گیرد که توانایی انفاق زوجه را دارند ولی تمکن برگذاری محفل تجملی و تجمع دوست‏نماها را ندارند و قوت مبارزه با عرف ناپسند را نیز ندارند. به همین سبب زمان که شهوت اوج می‏گیرد، شیطان زور می‏شود و خواهش نفسانی قوت می‏گیرد، دل نیز آتش می‏گیرد اگر شخص زنا نکند. بزرگان خانواده‏های ما نیز ریش و پیچه را به ناحق سفید کرده و می‏کنند و جای که موضوعی افکار مردم در مورد ایشان باشد، خداوند به یاد شان نمی‏آید و اسلام را فقط منحیث اسلحه زمان استفاده می‏کنند که به آن نیاز داشته باشند، ورنه زمان که در یک جای اسلام برخلاف میل شان حرف زده باشد، آن را نادیده می‏گیرند. مثلن اگر به مردان افغانستان بگویی که تو اجازه‏ی ازدواج به بار ثانی را نداری، عاجل به اسلام تمسک می‏کنند و خود را طبق آیت ۳ سوره نسا محق می‏کشند تا به ازدواج مجدد خود مطابق به آیت و حدیث مشروعیت ببخشند، بدون این که صدر و ذیل همان آیت و حدیث استنادی شان را بدانند که ازدواج متعدد چه شرایط را ذکر کرده است. ولی زمان که برای ایشان گفته شود، ازدواج داماد خود را سبک بگیر و برخلاف متون و مصرحات مندرج در کتب دینی، حقوقی، اقتصادی، روان شناسی و جامعه شناسی عمل نکن و بر وی ظلم را روا ندار، چنان عکس‏العمل از خود تبارز می‏دهند، گویا این همه استنادهای علمی به یک شخص بی‏سواد ذکر شده باشد که از بهره علم و فهم بی‏نصیب بوده باشد. همین جاست که نکاح قیمت و زنا ارزان می‏شود. در حال که خداوند نکاح را ارزان کرد تا زنا قیمت شود، یعنی زمان که نکاح برای مردم به گونه‏ی راحت میسر باشد، دیگر کس به زنا روی نمی‏آورد.

بنا بر این، چه زیباست که انسان قرآن را سرمشق خود قرار داده و به وسیله این کتاب بی‏نظیر راه را یافته و آن را از بی‏راهه و چاه تفکیک بکند تا فلاح دارین را یافته و رستگار شوند و پیش از عمل به هر امر، سر به گریبان کرده و پیرامون عواقب و آثار آن بسنجند و حسن و قبح آن را ذریعه نیروی ممیزه یعنی عقل سبک و سنگین بکنند تا باشد که جامعه را از آغشته شدن به بدحالی بدتر ازین تحت عنوان عرف که اکثریت این‏ها عرف‏های ناپسند استند، نجات بدهند و حداقل یک تعداد از تکالیف متعدد که بنده، بند آن است، به وجه احسن و مطلوب اجرا بکند.

لینک این مقاله در «جمعیت اصلاح افغانستان»

https://www.eslahonline.net/2020/10/26/urf/

صفحه فیسبوک مربوط به عکاسی از همین نویسنده

https://www.facebook.com/PhotographyMuhammadZai

صفحه تویتر همین نویسنده، برای دستیافتن به لینک سایر نوشته‏ها و مقاله‏های وی که در دیگر رسانه‏ها به نشر رسیده‏اند

https://twitter.com/Mohamma06817432

صفحه لینکدن همین نویسنده، برای اطلاع از سایر سویه تعلیمی، تحصیلی و تجربه و سابقه کاری وی

https://www.linkedin.com/in/mohammad-mustafa-muhammadyar-16099b177/