نام نویسنده: محمدمصطفی محمدیار (کارشناس ارشد در رشته حقوق خصوصی)
Writer’s name: Mohammad Mustafa Muhammadyar
هنگام که این سطرها را مینویسم ۳۱ سال سن دارم و تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته حقوق خصوصی درس خواندهام که تا این درجه تحصیل در افغانستان معمولا ۱۸ سال را دربر میگیرد. ولی بدیهی است که سالهای غیر از این ۱۸ هم صرف آموزش چه از طریق کتاب و چه از طریق تجربه میشوند.
اما آدمی آنچه را در کتاب میخواند، تا با تجربه عملی همراه نشود، ناگزیر برای حک کردن آن در ذهن تلاش بیشتر باید بکند؛ چون آشکار است آنچه را بیرون از کتاب و با حواس پنچگانه خود تجربه میکند، در ذهن ماندگارتر میماند و من هم همین خصیصهی سایرین را داشتهام.
به ویژه دوره دانشگاه را تازهتر به یاد دارم که برخ عناوین، مباحث، موارد و مسائل همچون سقوط دولتها، شناسایی دولتها و غیر اینها را ناچار باید برای به حافظه سپردن به خود تصور و مجسم میکردیم و یا یک چیزهای به ذهن ما خطور میکرد و علت آن هم این بود که درسها گویای روایات بودند که یا پیش از تولد ما اتفاق افتادهاند و یا حداقل به طور مستقیم در جامعه ماحول ما نبودهاند تا خود مبتلا و شاهد آن بوده باشیم.
ولی سر از تاریخ ۱۵ اگست که همانا روز سقوط تمام افغانستان به دست طالبان بود، بخش عمده از گرههای دوره تعلیمی و تحصیلیام گشوده شدند. این دیگر زمان بود که مفاهیم را متفاوتتر، وسیعتر و در اصل به گونه بهتر درک کردم و تا پیش ازین حتا برخ موضوعات برایم قابل قبول نبودند و هرگز در خواب هم ندیده بودم.
مثلا زمان که در مضمون حقوق بشر در دوره کارشناسی، حق تعلیم از جمله حقوق اساسی بشر برای ما معرفی میشد و در ضمن، بیان میشد که حقوق بشر اصلا از سوی دولتها نقض میشود، به هیچ وجه قابل فهم نبود که چگونه یک دولت به ضرر ملت خود این اقدام را مرتکب خواهد شد.
در مثال دیگر، زمان که در «مقدمه علم حقوق»، تعارض و تنازع در اولویت بندی میان نظم و عدل در نزد دولتها تشریح میشد، دلیل تقدم نظم عمومی بر عدالت این گونه توجیه میشد که اگر نظم در جامعه مستقر نباشد، دولت فرصت و نوبت برای اجرای عدالت نمییابد و لذا مصلحت شورشیان در همین است که نظم جامعه همواره مختل باشد، تا باشد که ایشان به مرام مطلوب خود برسند.
در نمونه ثالث، هنگام که اساتید حقوق بین الملل عمومی دخالت همسایگان نااهل را متذکر میشد، فکر میکرددیم که چرا راه حل ساده برای قطع دست چنین همجواران رذیل که همانا گذاشتن دست توقف روی سینه مزاهمان است، اجرا نمیشود؟
وقت که نام از خاین ملی برده میشد، در مثال برای خیانت وی فقط گرفتن چند صد افغانی را میاندیشیدیم و هیچ گاه این طور تسلیمی مرموز در خیال ما نمیگشت.
در رفتارهای ضداخلاقی، فقط قمارخانه، فاحشهخانه و شرابخانه را از برکت فیلمهای هندی میدانستیم. زمان از جنگ میان دو کشور سخن میبود، حداکثر شلیک مسلسلها را تصور میکردیم و هرگز این چنین اِشغال معجزهآسا را کابوس نمیدیدیم؛ و زمان که از صلح ذکر میشد، نبود صدای گلوله و انفجار را خیالی میدیدیم، ولی هیچ وقت غیر از همین دو نوع صلح و آرامش جسمی، غیرحاضری صلح در روح و روان را که ناشی از بیکاری، بیروزگاری، بینانی، بی عدالتی، بی دینی، بی فرهنگی، بی قانونی، بی اخلاقی، بی خانگی است، فکر نمیتوانستیم. ولی ۱۵ اگست که در ساعت فقط ۲۴ ساعت را دربر میگرفت، دهها سال درس از صدها جلد را برای هر شخص توضیح داد.
در پایان چند مقوله از بزرگان شایسته ذکر است:
گذر زمان بهترین معلم است.
این هم میگذرد.
پشت هر تاریکی، روشنی است.
بعد از هر سختی، آسانی است.
ناامید، شیطان است.
خدا مهربان است.
والصلح خیر
پس: چشم به راه صلح و سعی به سوی صلح.
لینک این مقاله در فیسبوک «دانشگاه باختر»
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=pfbid0W8W5rz7A2QDUJGA2gzBeUvtXUUqbDNdYK39FxZZwAFajB3uNjau8uJzC52cTikiUl&id=100021689739919
صفحه فیسبوک مربوط به عکاسی از همین نویسنده
https://www.facebook.com/PhotographyMuhammadZai
صفحه تویتر همین نویسنده، برای دستیافتن به لینک سایر نوشتهها و مقالههای وی که در دیگر رسانهها به نشر رسیدهاند
https://twitter.com/Mohamma06817432
صفحه لینکدن همین نویسنده، برای اطلاع از سایر سویه تعلیمی، تحصیلی و تجربه و سابقه کاری وی
https://www.linkedin.com/in/mohammad-mustafa-muhammadyar-16099b177/