المتوکل علی الله
(خرد سیاسی افغانستان)
مصطفی عمرزی
آرامش های دوران سلطنت اعلی شاه محمد ظاهر(رح) حتی در نوستالژی آن ها حس می شوند. در سال های اخیر، بعضی از فرهنگیان ما کوشیده اند با ردیف تاریخ تصویری دوران اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) احساسی را به مردم، به ویژه به جوانان ما القا کنند که از دوران آرامش های افغانستان، به خاطر داشتند.
با کاهش طوفان حوادث، اکثراً در مرکز شهر ها، فرصت های زیادی میسر شدند تا مردم ما به مسایلی هم توجه کنند که در پیوند به گذشته ی شان، برانگیزه بودند/ هستند. در این میان، فعالیت های گسترده ی فرهنگی، مدنی و رسانه یی، وقتی ریشه یابی می شدند، درک جوانان ما که در گذشته ی مدنی آنان، کسانی پیش کسوت بوده اند، عزم آنان را جزم می کرد تا محکم تر به جلو، قدم بگذارند.
در سه سده ی پسین، در کنار صد ها دست آورد، بستر هایی که تنوع فعالیت را به وجود آورده بودند، بالاخره با حضور گسترده ی زنان و دختران افغان، کشور ما را تا هفت ثور، در اکثر زمینه ها، خوب معرفی می کرد. در آن تاریخ، مقطعه ای که چهل سال را در بر می گیرد، به قدری اهمیت دارد که گاهی روی منطق پدیده های خوب، استدلال می کنیم.
مردی با لقب شاه، اما با فروتنی «در طول دوره ی خدمت من در افغانستان، یگانه عنوانی را که با افتخار اختیار کردم، بنده ی خدا المتوکل علی الله بود. این احساس و این عقیده را تا پایان عمر با خود به همراه خواهم داشت»، بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر، اما با خرد سیاسی به افغان ها و افغانستان، خدمت می کرد.
بزرگان با انصاف و باوجدانی که اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) را از نزدیک می شناختند، او را با صفت «آگاه خموش» در جایگاهی قرار می دهند که تنقیدش اگر منطقی باشد، آسان نیست.
با سقوط جمهوری شهید محمد داوود، میراث خرد سیاسی اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) که می توان در آن درایت و کفایت پدرش(اعلی حضرت شاه محمد نادرخان) و کاکا های باخردش را هم جست و جو کرد، در چهل سال پسین، گذشته ای شمرده می شود که با رجوع به آن، مردم ما آینده ی خوب را دوباره تصور می کردند.
در طول سلطنت آخرین شاه افغان که اکثر مردم ما آن را به نام «دوران طلایی» یاد می کنند، خرد سیاسی شخص اول مملکت، باعث شده بود یکی از سنتی ترین کشور های دنیا که در گذشته بار ها با مدنیت تقابل کرده بود، بی تنش های جدی آن، چنان به جلو برود که وقتی رفاه، آزادی ها و آرامش های آن صور، تاریخی می شوند، نسلی که زاده ی چهل سال پسین است، با تعجب می پذیرند در گذشته ی کشور ما، مقطعه ای قرار دارد که حالا در چند محور زنده گی، فقط می شود در اروپا، آسترالیا و امریکا، جست و جو کرد. در این تشابه، همسویی های پیشرفت، مد نظر نیستند؛ زیرا اکثر کشور های جهان هم نمی توانند به قیاس زمینه هایی که آوردیم، قرار بگیرند. حرف در این است که زمامداران افغانستان با تجربیات خوب سیاسی و الگوگیری از مظاهر تمدن های جدید، بستری را فراهم آورده بودند که مردم ما در چهل سال آن، با کرامت انسانی، زنده گی می کردند و قدم به قدم جلو می رفتند.
در هرج و مرج سالیان پسین، اما مردم ما متوجه شدند که خرد سیاسی آخرین شاه افغان، چه گونه آنان را در جغرافیایی وقایه کرده بود که تا هنوز محل تلاقی خشونت های ایدیالوژیک، باقی مانده است.
ژرف نگری های عمیق شاه، افغانستان را که در رقابت های جنگ سرد، جا داشت، تا زمانی که اراده اش در کار بود، نه فقط میلانی نکردند، بل کشاندن سرمایه گذاری های دو سوی جنگ سرد که در عمران افغانستان، رقابت کنند، سال هایی را تاریخی ساخته که بعداً در هرج و مرج چپی و راستی، الحادی ها و اخوانی ها تا گلو در منجلاب مزدوری غرق شدند و در کشوری که خود را صاحب آن می دانستند، سلاح می گرفتند تا گذشته ای را نابود کنند که باداران شان روزی با خرد سیاسی آخرین شاه افغان، هزینه می کردند تا افغانستان، آباد شود.
رجعت به گذشته های خوب، جزو کار هایی ست که بعضی از بزرگان فرهنگی ما، چنانی که در زیر اقتباس کرده ام، مصرانه شروع کرده اند تا با مستندسازی خدماتی که فرزندان واقعی این کشور، انجام داده بودند، تطهیر سیاسی- فرهنگی ما بیشتر شود. در نمونه هایی که در زیر خواهید خواند، خدمات مردی آشکار می شود که سی سال پس از خلع سلطنت نیز بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر زیست و حتی یک افغانی از پول بیت المال را پس انداز نکرده بود تا در روز های دشوار هجرت، خرج کند. در واقع اکثر دارایی های مدنی ما در زمینه ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، عمرانی و دیپلوماسی در سلطنت اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) شکل گرفته اند. چون صاحب این قلم، همتبار اعلی حضرت فقید است، این مورد را نیز از قلم نمی اندازد که در سلطنت پادشاه دری زبان ما، زبان پشتو رسمی شد و تمام مفاهیم پشتو در نهاد هایی توحید شدند که از پشتوتولنه تا پشتونستان، رستاخیز پشتونی نیز شمرده می شوند. ارزش این کنش در این نهفته است که آن را با ارزشمندی های فرهنگی، توام کرد. شاه مرحوم، می دانست که در مقدرات مردمی حاکم شده که تنوع فرهنگی و قومی دارند. آن چه سیاست های فرهنگی سلطنت او را در عرصه ی تباری، توجیه می کند، این است که خدمت به پشتون ها و زبان پشتو، بسیار انسانی بود.
اعلی حضرت شاه محمد ظاهر(رح) در دیار هجرت نیز امید های مردم ما بود. افغان هایی که قربانی بودند و افغان هایی که دوست نداشتند الحادی و اخوانی شوند، سال ها منتظر ماندند تا فرصت های تنفس آزاد، بار دیگر آنان را دمساز مردی کند که بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر به کشور و مردمش فکر می کرد.
از خوشبختی های ما جوانان، یکی هم شرف حضور در مقام المتوکل علی الله بود. من شخصاً آن انسان واقعی را از نزدیک دیدم و بزرگی و سنگینی شخصیتش را درک کردم. در سال های اخیر عمر در ارگ، افغان های زیادی از اقشار مختلف، به شاه مرحوم خیره می شدند تا گذشته هایی را به یاد بیاورند که با زعامت یک مردم بی آلایش، بی مدعا و بی ضرر، افغانستان و افغان های با حیثیت و با وقار را معرفی می کرد.
«محمد کریم هاشمیان:
روح يگانه پادشاه نه، بل که خادم افغانستان، شاد باد!
من هم براي يك مدتي مثل چند تا مجاهد و كمونیست و اشرار و... فريب خورده بودم و فكر مي كردم كه ظاهر شاه براي افغانستان، هيچ كاری نكرده، ولي بعد رفتم و در مورد اين بزرگوار تحقيق كردم و دريافتم كه اشتباه كرديم و تقريباً همه چيز هایی را كه در افغانستان مي بينيم، بدون كمك خارجي و آن هم در وضع آشفتهء جهان، همين ظاهر شاه انجام داده و ديگران فقط در فكر جيب و خيانت و دزدي شان بودند و هستند.
شمه ای از كار هاي دوران ظاهر شاه:
زيربنا هاي اقتصادي ارتباطي: بند برق سروبی، بند برق نغلو، بند برق چک وردگ، بند برق درونته، بند برق کجکی، بند برق ماهي پر، كانال آبياري جبل السراج، كانال آبياري هلمند، كانال آبياري هده و تعداد ديگر كانال هاي آبياري متوسط و كوچك که بر زراعت كشور، تاثير همه جانبه داشتند.
در ساحهء زراعت:
ترويج زراعت مدرن و تاسيس بانك انكشاف زراعتي، ترويج بذر هاي اصلاح شده، ترويج باغداري مدرن و ...
در ساحهء ترانسپورت:
شاهراه کابل- قندهار، شاهراه قندهار- سپين بولدك، شاهراه كابل- شبرغان، شاهرا كابل-تورخم، شاهراه بغلان- خان آباد، شاهراه مزار- حيرتان، شاهراه هرات- تورغندي، شاهراه هرات- اسلام قلعه، شاهراه كابل-گرديز و ...
در ساحهء خدمات هوایی:
رساندن شرکت هوایی آریانا به عنوان بهترین شرکت هوایی جنوب آسیا، تاسیس شركت د باختر افغان الوتنه براي پوشش انتقالات هوايي داخلي، ساخت ميدان هوايي بين المللي كابل، ساخت ميدان هوایی بين المللي كندهار، ساخت ميدان هوايي مزار شريف، ساخت ميدان هوايي باميان، ساخت ميدان هوايي جلال آباد، ساخت ميدان هوايي فيض آباد، ساخت ميدان هوايي هرات، ساخت ميدان هوايي كندز، ساخت ميدان هوايي نيمروز و ...
در بخش آموزش:
اعمار پوهنتون کابل، اعمار پوهنتون پولی تخنیک، اعمار پوهنتون جلال آباد، اعمار ده ها دارالمعلمین، حربي پوهنتون، اكادمي تخنيك، اكادمي هوانوردي ملكي، پوهنتون نظامي هوايي، مكتب نرسنگ، ده ها كالج تخنيكي(تخنيكم ها)، اعمار صد ها مكتب ابتدائيه و لیسه در شهر هاي بزرگ و ولسوالي ها و اعمار ده ها مكتب در بعضي دهكده ها- به شمول مكاتب دهاتي- براي دختران و پسران. جبري ساختن آموزش مدرن، برقراري روابط علمي با دانشگاه هاي معتبر جهان مثل نیبراسكای امريكا، بيروت، مسكو و توزيع بورسيه هاي تحصيلي خارجی به شهروندان واجد شرايط. همچنان اعمار ده ها مدرسهء ديني كه زير كنترول دولت بودند و اسلام نرم و ميانه را آموزش مي دادند. تاسيس كورس اكابر(سواد آموزي كلان سالان)، تاسيس مكاتب نسوان(خاص خانم ها) و ...
در بخش صحت:
اعمار شفاخانهء وزیر اکبر خان، ابن سینا، علی آباد، سناتوریم، صحت طفل، شفاخانه های ولايتی، كلينيك ها در ولسوالي ها، كورس هاي تربيهء دایه و ...
دولتداري:
اعمار وزارت خانه ها در کابل، تعميرات براي تمام رياست هاي وزارتخانه ها به سطح ولايات، تعمیرات در اكثر ولسوالي ها و علاقه داري ها، مراكز قومانداني پوليس در ولايات، شهر ها، نواحي شهري، ولسوالي ها، تعمير محاكم ثلاثه در كابل و ولايات و ولسوالي ها.
در ساحهء اقتصاد:
تاسیس د افغانستان بانك، بانك ملي، پشتني تجارتي بانك، بانك انكشاف زراعتي و شعبات آن در سطح شهر ها و بعضي ولسوالي ها، نشر بانكنوت هاي با اعتبار و كنترول انفلاسیون. ساخت ده ها فابریکه- به شمول فابریکه های بادي موتر و تراکتور- لبنیات، نساجی گلبهار، بگرامی، هوخست، بوت آهو، پروسسز ميوهء قندهار، كود و برق مزار و ده ها فابريكهء خورد و بزرگ دیگر. تجارت آزاد و فراهم کردن سهولت براي تجار داخلي و خارجي، برقراري موازنهء واردات و صادرات، افتتاح بندرگاه هاي نو و بازسازي بندرگاه هاي قديمي، برقراري نظام مالياتی عصری و ...
بخش اجتماعي- فرهنگي:
تا حدی كه ممكن بود آزادي زن بدون اجبار و فشار، تدريجی و اصلاحي. اعمار مكاتب براي دختران و تشويق دختران و حتي زنان براي آموزش، نشرات راديو براي سراسر افغانستان و به تمام زبان هاي رایج كشور، تابو زدايي از موسيقي، به خصوص هنر خواننده گي زن ها، تاسیس افغان فلم، تعمير دها سينما و تياتر در مركز و ولايات و بعضي ولسوالي ها، ترويج همپذيري به خصوص در مورد طرز لباس زن ها كه كشف حجاب را نهادينه کرد، ترويج هنر تياتر و سينما، توريد كتاب ها و مجله ها هفته وار از كشور ايران، رشد مكتب هاي مختلف موسيقي چون موسيقي پاپ، موسيقي غزل، موسيقي كلاسيك هندي و موسيقي محلي فرهنگ هاي مختلف، ترويج نشاط و خوشي با برگذاري جشن ها و سال نو و عيد ها و ميله ها و كنسرت ها و عروسي ها و محافل، كمرنگ شدن تبعيض هاي ديني، مذهبي، فرهنگي و تباري. احترام به حقوق شهروندان، حيات و دارايی هاي شان.
ترويج فرهنگ شهرنشيني:
ترويج قانون گرايي با تصويب اولين قانون اساسي مترقي و قوانين ممد آن، ساخت كارتهء ها و مينه های نو در شهر كابل و ديگر شهر هاي كشور، مدرن ساختن شهر ها با اعمار سرك ها و پارك ها، ساخت استديوم ها در سطح شهر ها و ساخت ده ها جمنازيوم.
در بخش دفاعي:
تجهیز قوای مسلح افغانستان به شكل مدرن و براي دفاع از كشور در جنگ هاي متعارف. خلق سيستم اجباری سربازي به خاطر نزديكي ملت با دولت و دولت با ملت. ساخت ميدان هوايي نظامي كابل، ساخت ميدان هوايي نظامي بگرام، ساخت ميدان هوايي نظامي دهدادي مزار و ...
در زمان سلطنت مستقيم ظاهر شاه فقط يك نفر اعدام شد که به جبار قاتل، مشهور بود. آن همه كار ها واقعيتی در گسترهء اصلاحات تدريجي بود؛ اما اين هم واقعيت داشت كه ادارات دولتي، آلوده به فساد بودند. هنوز سيستم بدوي خان خاني در اكثر نقاط كشور، حاكم بود. سطح سواد بسيار پائين بود. عدالت با زور و ثروت در رابطه بود. آزادي هاي مدني- شهروندي، جا افتاده نبودند و به فرهنگ مبدل نشده بودند. تبعیض عليه هزاره ها، هندو ها و شيعه ها وجود داشت. زن ها هنوز به صورت جمعي زير سلطهء نظام مردسالار، قرار داشتند. فقر و بي كاري بي داد مي كرد؛ اما يك واقعيت ديگر اين نیز بود كه جامعهء نو پای دولت- ملت افغانستان، هنوز جوان بود و داشت به كمك فشار دولت و اهل ترقی كه اكثراً دولتي هم بودند، از خواب چند هزار سالهء دوران بدويت، آهسته آهسته بيدار مي شد. گسست از گذشته و پيوند با ايجابات عصر نوين زندگي، نه در آن وقت آسان بود و نه حالا آسان است. مردم، بي سواد، سنتي و محافظه كار بودند. همان طور كه در زمان شاه امان الله در مقابل اصلاحات، مقاومت كردند، در دوران ظاهرشاه هم به همان نحوه و انواع ديگر، مقاومت می كردند. عامل جنگ سرد غرب سرمايه داري و شرق سوسياليستي هم بر فكر و ذكر و عمل و درك مردم، تاثير داشت. اين ها همه و همه دست به دست هم داده بودند تا اصلاحات دوران ظاهر شاه را خدشه دار کنند. بالاخره همه منجر به سقوط نظام شاهي و توقف روند اصلاحات شدند.
با به قدرت رسيدن داوود خان كه تصور مي شد آهنگ اصلاحات، سريع تر می شود، اما نشد. چون داوود در ٥ سال، بیشتر مصروف تحكيم قدرت خود و نظام غيرسنتي جمهوريت شد و هيچ كار بازسازي ای را چنان چه در دوران صدارتش انجام داده بود، عملي نکرد.
بعد از سقوط نظام جمهوري در كودتای ٧ ثور، رژيم نو بنياد هيچ كار سازنده ای در هيچ عرصه ای صورت نداد. جز جنگ و سازمان دهي آن و تثبيت خشن قدرت، چيزي نكرد. جنگ و جهاد و سگ جنگي ها و جنگ طالبان، ٨٠ در صد دست آورد هاي دوران اصلاحات ظاهر شاه را از ميان بُردند، اما حتي همان تخريبات جنگي حساب شده و وسيع هم نتوانستند کُل بنياد ها و زيرساخت هاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي كشور را نابود كنند. اين، نشان مي دهد كه اصلاحات و تاسیسات شاه، پايه یي بودند و در ذهن انسان افغان و جغرافياي افغانستان، ريشه داشتند.»
«کنشکا دادفر:
ظاهر شاه با ۴۰ سال حکومت برای افغانستان کار کرد:
بعد از دشنام دادن ها و نفرین هایی که به ظاهرشاه و احیاناً به من می دهند، این متن را نیز بخوانید: عصر پیشرفت وترقی در افغانستان از زمان محمد ظاهر شاه، آغاز شد. در کشور، پلان های انکشافی ۵ ساله و ۲۵ ساله طرح و تا ۲ مرحله کاملاً تطبیق شدند. در مرحلۀ سوم، مشکلاتی در بودجه وارد بودند، اما مرحلۀ چهارم نیز موفقانه به اکمال رسید. در نتیجه افغانستان، صاحب شاهراه حلقوی، ۱۱بند بزرگ برق و ده ها بند کوچک، ۵۲۰۰ موسسهء صنایع کوچک و فابریکات شد. وضع ترانسپورت خصوصی و دولتی بهتر و منظمتر شد.
در جایی محمد اسماعیل، وزیر سابق انرژی وآب افغانستان، گفته بود که «تنها طراحی بند کنر، ده میلیون دالر پول و سه سال زمان، ضرورت دارد. او گفته بود که «ساخت این بند، یک میلیارد و صد و بیست میلیون دالر، هزینه خواهد داشت.»
خوب برادران! حدس بزنید که تنها ۱۱ بند بزرگ برق و آبیاری که در زمان ظاهرشاه بنأ شده بودند، باید چند سال را در بر می گرفتند و چند میلیارد دالر، هزینه داشته باشند؟
از تاسیسات و فابریکه های مهم آن وقت، فابریکهء نساجی گلبهار، نساجی بگرامی، نساجی افغان، پشمینه بافی، نختابی کابل، بوت آهو، پشمنه بافی قندهار، کود و برق مزارشریف، صابون سازی، سیلوها، فابریکۀ سمنت غوری، جبل السراج و هرات، بایسکل سازی پامیر، پلاستیک سازی ها، دستگاۀ ساختمانی هلمند، افغان بنائی، سپین غر، راه میدان سازی، فابریکۀ پایه سازی، تصدی جنگلک، فابریکهء حجاری بتون، فابریکهء حجاری و نجاری، کابل فلز، خشکه شوئی ها، کامازها، افسوتر، فابریکههای کشمش پاکی، بانک ها، شرکت های صادراتی بین المللی، بنادر تجارتی، سفارتخانهها، وزارت خانهها، تاسیسات و بناهای دولتی، فابریکهء شکر بغلان، فابریکهء جین و پرس مزار شریف، فابریکهء روغن سازی سپین زر، استخراج زغال سنگ و سایر معادن، ایجاد مکاتب و لیسهها، توزیع کوپون مواد اولیه به مامورین، توشیح قوانین، ایجاد قوای مسلح مجهز، تشکیل احزاب سیاسی، کوپراتیف ها، اتحادیههای صنفی، مطابع، میدان های هوائی، محلات رهایشی، شرکت صادراتی قالین، قره قل و غیره.
اکنون همه حتی ناخواسته مجبور به اقرار این حقیقت استند که کار هایی را که ظاهر شاه انجام داده، بی نظیر است و کسی دیگر تا اکنون هم مثل آن ها را انجام داده نتوانسته است. طور مثال، قطب الدین هلال که خود یکی از اعضای حزب اسلامی و به اصطلاح مبارزین ضد حکومت و منتقدین سلطنت شاه بود و کاندید ریاست جمهوری در انتخابات ۱۳۹۳، طی مصاحبه ای که با یک تلویزیون محلی(تلویزیون ۱) داشت، در جریان معرفی به اصطلاح برنامه های کاری اش، چنین گفت: «افغانستان، ۴ فابریکۀ نساجی داشت که در آن ها ۴۰ هزار تن، مصروف کار بودند. تنها در فابریکۀ کود و برق مزار شریف، ۵۰۰۰ تن مصروف کار بودند. چرا این فابریکه ها دوباره احیا نمی شوند؟»
ظاهر شاه برای رشد صنعت، کوشش های خیلی زیاد می کرد. با ایجاد فابریکه های تولیدی و ارائهء امتیازات فوق العاده به کارگران کارخانه جات، سعی می ورزید از دوام آن ها مطمئن و از ورشکسته گی آن ها جلوگیری کند.
چند سال قبل، کارگران فابریکۀ نساجی پلخمری با اعتراض از عملکرد ادارۀ جدید، خواهان برآورده شدن امتیازاتی شدند که در این زمینه، مثلاً ظاهر شاه چند دهه قبل مبنی بر توزیع خانه های رهایشی در برابر مدت کار، تعهد کرده بود. آنان خواستار برآورده شدن آن وعده ها از جانب حکومت کرزی نیز شدند و چنین بیان کردند: «در دیدار کارگران فابریکۀ نساجی افغان- پلخمری با رئیس جمهور کرزی، یادآوری شد که این فابریکه در سال ۱۳۲۱ به فعالیت آغاز کرده بود. قرار تعهد اعلی حضرت بابای ملت در آن زمان، کسانی که برای پانزده سال آن جا کار کنند، سند ملکیت خانه های رهایشی فابریکه ای که در آن زنده گی می کنند، برای شان داده می شود.»
افغانستان در آن زمان از لحاظ تولیدات زراعتی، متکی به خود بود. همچنان به صادرات میوه جات خشک و تازه، پوست، قالین و نباتات طبی، مبادرت می ورزید. توازن اقتصاد کشور، مستحکم بود.
در طول سلطنت ظاهر شاه، نرخ اسعار ثابت بود و هیچگاه از ۳۴ افغانی، بلند نرفته بود. تاسیس سرای صرافی شهزاده، مشکلات هزاران تاجر و سایر افغان ها را مرفوع می کرد که الی امروز نیز این مارکیت به حیث بزرگترین مرکز تبادلۀ اسعار کشور، موجود است.
با اعمار مکاتب در سراسر افغانستان و جبری ساختن جذب متعلمین به آن ها، یکی از اقدامات خیلی مؤثر شاه در راستای ترقی و رفاه کشور، صورت گرفته بود. برای تسریع روند محو بی سوادی، برنامه های سوادآموزی را برای بزرگسالان هم روی دست گرفت که نظر به مؤثر بودن آن ها حتی ایرانی ها هم همان برنامۀ سوادآموزی افغانستان را در کشور شان تطبیق کردند. آقای عبدالحمید مبارز در این مورد، چنین می نویسد: «پروگرام سوادآموزی یکی از پروژه های بسیار مهم ظاهر شاه بود که یونسکو، این پروژه را به حیث یک پروژۀ موثر می شناخت. همان بود که در آن زمان، دولت ایران طی نامه ای، کتاب های سواد آموزی افغانستان را مطالبه کرد. چون سیستم سواد حیاتی افغانستان، برازندگی پیدا کرده بود.»
با تکمیل موفقانۀ پلان نخست پنجساله، چون افغانستان در جادهء هموار ترقی و انکشاف، قرار گرفته بود، متخصصینی از سراسر جهان به افغانستان سرازیر شدند و افغانستان در بین کشور های همسایه، پیشتاز شده بود. در این مورد هم آقای عبدالحمید مبارز، چنین می نویسد: «تماس با متخصصین پروژه های خارجی، مکتب دیگری بود که کارگران افغان را از لحاظ فکری و هم دانش تخنیکی، تجهیز می کرد که مثال مهم آن پروژۀ وادی هلمند می باشد که از آن، دستگاه ساختمانی افغانی، هلمند و دیگر موسسات ساختمانی مختلط ملی و شخصی، به وجود آمد.»
دیگر می رفت تا افغانستان در جادۀ ترقی، رهسپار شود؛ زیرا پلان های اقتصادی 5 ساله را مؤفقانه عقب گذاشته بود و تازه صدها متخصص تحصیل کرده از غرب و شرق و از شمال و جنوب، وارد افغانستان می شدند. در همان زمان بود که ننگرهار به مقایسۀ پشاور، شهری پیشرفته تر محسوب می شد. هرات با مشهد رقابت می کرد و مزار و شبرغان با استخراج نفت و گاز از شهر های همسایه اش در ازبکستان، ترکمنستان و تاجکستان، پیشتر بود، نه عقب تر!
من یک تعداد از فعالیت های وی راکه هر کدام در زمان خویش یک شهکار بودند، مشت نمونۀ خروار گفته با تفصیل قرار ذیل، یاد آور می شوم تا باشد از کتمان حقیقت که صورت گرفته، جلوگیری کرده و نسل جوان را پیرامون قضاوت درست و عادلانه در مورد «ظاهر شاه»، یاری رساند.
1- شاهراه های مهمی که در زمان شاه، اعمار شده اند:
در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی، شاهراه های مزار- کابل- تونل سالنگ، شاهراۀ هرات- قندهار و قندهار- کابل، شاهراه هرات- اسلام قلعه- سرحد ایران و کابل- تورخم شروع و در مدت دو سال به پایهء اکمال رسیدند.
تونل ماهیپر و تونل سالنگ از جملهء کار های مهم آن زمان است که اکنون و بعد از سرازیر شدن دالر های باد آورده از سراسر جهان هم کسی حتی فکر همچو پروژه ها را در افغانستان کرده نمی تواند. طوری که دیده می شود تمام جهان نمی تواند حتی تخریبات جزیی سرک های سالنگ را ترمیم کند. کارشناسان، ساخت تونل سالنگ در ولسوالی سالنگ ولایت پروان را در قارهء آسیا، بی نمونه میدانند.
2- بند های آبگردان و برق که در زمان شاه، اعمار شده اند:
در افغانستان با شرح ذیل، بندهای آبگردان برای آبیاری و تولید انرژی برق وجود دارند که نمی شود به هیچ وجه از آن ها انکار و چشم پوشی کرد. با در نظرداشت امکانات افغانستان همان زمان و تکنالوژی، هرکدام را می توان به حیث یک شهکار حساب کرد که اکنون هم با وجود سرازیر شدن پول های باد آوردهء واشنگتن و مهیا شدن تسهیلات ساختمانی در جهان، آن کارها مشکل و حتی ناممکن به نظر می آیند.
بند برق سروبی: در 25 کیلومتری بعد از ادغام دریای کابل و پنجشیر به طرف شرق کابل، موقعیت دارد. دو توربین که هرکدام ۱۱۰۰ کیلو وات برق تولید می کنند، یعنی مجموعاً ۲۲۰۰ کیلووات، مناطق بزرگی توسط آب آن ها آبیاری می شود.
بند برق و آب نغلو: در۷۰ کیلو متری شرق کابل موقعیت دارد و در ۱۰ کیلومتری بند سروبی- یک ونیم کیلومتر نقطۀ ادغام دریای کابل و پنجشیر، واقع شده است. در ابتدا با... بقیه در قسمت دوم